Thursday, August 21, 2008

و این هم چند تا شعر از خودم

گفتی که برای تو زمان کوتاه است
دستت ز زمین و آسمان کوتاه است
حاشا نکن ای عشق خودم می دانم
دیوار منٍ سوخته جان کوتاه است
--------
ز راز دیده پروا کرده ای عشق
مرا اینگونه رسوا کرده ای عشق
بیا با ما بگو تا من بدانم
چرا ما را ز سر وا کرده ای عشق
----------
آهای عقربه ها
با شمایم...
شما سه تایی هایی که هیچ از تنهایی نمی دانید
لحظه ای از لحظه های دراز و نامفهوم با هم بودنتان را مکث کنید
تا....
در لحظه ای از لحظه های تنهایی خویش تنهای تنها بمانم

مائده محمدی

No comments: